جوانی بود به اسم گری گالیور كه از روی نقشه به جا مانده از پدرش و برای پیدا كردن او راه افتاده بود و سر از یك جزیره ناشناخته درآورده بود كه آدمهایش به اندازه انگشتان دست بودند.
و آنوقت با آن آدمها، (لیلیپوتیها) رفیق شده بود و آنها هم به او در جستوجویش كمك میكردند.
رفقای لیلیپوتی گالیور، پنج تا بودند: یكی پادشاهشان بود كه اسمش پمپ بود و شكم گندهای داشت و همیشه خودش را جای بابای گالیور حساب میكرد؛ یكی فلرتیشیا كه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.